ارميتاارميتا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

ارميتا فرشته کوچولوی آسمونی

دو ماهگی و اولين عيد آرميتايى

عشق كوچولوم سلام خوبى مامانى؟  عشقم ديگه برای خودت خانومى شدى، ديگه ميتونى راحت سرت رو به هر طرف بچرخونى و وقتى باهات حرف ميزنيم زل ميزنى تو صورتمون و سعى ميكنى جوابمون رو بدى و از 45 روزگیت عکس العمل نشون میدی و لبخند می زنی حركاتت هر روز با روز قبل كلى فرق داره، آرميتا جونم تازگى نميفهمم روز و شبم چطور ميگذره تقريبا تمام وقتم رو پر ميكنى و شديدا هم به بغل من عادت كردى و جز تو بغل من هيچ جورى نميخوابى،خلاصه اينكه برعكس شعار هايى كه ميدادم و ميخواستم كاملا مستقل باشى حسابى بهم وابسته شدى البته اينم بگم كه دارم سعى ميكنم همه چيز رو درست كنم.  دختركم امسال اولين عيدى بود كه كنارمون بودى ، راستش شروع سال جديد خيلى سخت و د...
28 فروردين 1392

يك ماهكى

عشقم، نفسم ، عمرم، همه چيزم سلام چطورى مامانى؟ آرميتايى نميدونى چقدر دوستت دارم ، هر روز هزار برابر بيشتر از روز قبل دوستت دارم، جونم به جونت بسته است. نميدونستم اينقدر شيرينى، دلم ميخواد دائم تو بغلم باشى و حسابى بچلونمت ولى خوب هنوز كوچولويى و برا اين كارا يكمى بايد صبر كنم. قشنگم تو اين دو هفته كلى بزرگ شدى و هر روز خانوم تر از روز قبل ميشى. يه روز رفتيم مطب دكتر مامان كه بخيه هام رو ببينه، شما رو هم بردم، اگه بدونى دكتر چقدر نازت داد و ازت تعريف كرد ، منشى و ماماهاش هم كلى باهات بازى كردن، برا چكاپ قد و وزنت هم رفتيم خدار و شكر همه چى خوب بود. يه روز هم خاله سحر و آذر جون اومدن دنبالمون و رفتيم تأمين اجتماعي برا كاراى بيمه مام...
28 اسفند 1391
1